زندگی نامه شهید غلامعلی دودمان

  غلامعلي دودمان توضیح تصویر توضیح لینک توضیح لینک

به گزارش رک نیوز کتاب زندگی همه­ی شهیدان ،پر افتخار و خواندنی است ؛و آموزنده برای آنان که دلی آماده دارند .فقط باید همت کرد و با وضو این کتاب­ها را گشود و به دور از هیاهوی زندگی به آن­ها سلام کرد . سلامی چوبوی خوش آشنایی.

بیایید با هم کتاب زندگی «غلام علي دودمان» را ورق بزنیم و نگاهی هر چند گذرا به آن بیندازیم و در خلوت خود به آن بیندیشیم .شایدگوشه ای از زوایای پنهان زندگی او بر ماآشکار شودوتوشه راه خویش سازیم .

نام «بيرجند» راشنيده ايد .شهری در استان خراسان جنوبي بادرختان كاج بسيارومردمان خون گرمش.او در یکی از روستاهای این شهر به دنیا آمد .در روستایی به نام «رك» .اوایل بهار 1334بود که پدر و مادرش صاحب اولين فرزند خود شدند .پسری که نامش را غلام علي گذاشتند.

نام پدرش محمد علي بود .یک روستایی ساده ،با دستانی پینه بسته از کار كشاورزي ورنگرزي هر روز صبح ،پاشنه­ی درب چوبی خانه را با ذکر« الهی به امید تو »می چرخاند تا فرزندش با روزی حلال بزرگ شود. .و.مادرش باكاردرخانه و قاليبافي و دیگر کارهای روستایی ،چرخ كوچك اقتصاد زندگی را مي چرخاند..

توضیح تصویر

او روستایی زاده بود و مانند دیگر بچه های روستا از کودکی با کار آشنا . بازی و بازیگوشی هم که جزو جدایی ناپذیر این سال­ها برای همه ی کودکان است مادرش از كودكي برايش جانماز دوخته بود و یادش داده بود که چگونه نماز بخواندوبه مسجد برود.فرق بین ظالم و مظلوم را هم یاد گرفته بود.

سالهای درس و مدرسه آغاز شد« غلام علي» ،سالهای ابتدایی را در روستاي مجاورگذرانددرحالیکه با کار ،بخشی از مخارج زندگی خانواده را نیز تامین می کرد.در اوایل سال­های نوجوانی به دليل آنكه وضعيت روستاهاي كوير نامناسب وقحطي و خشكسالي بيداد مي كردو ادامه تحصیل در روستا و روستاهای اطراف ممکن نبود،مجبور شد به همراه خانواده ازسال1346 ،چند سالی را پیش دايي خويش-که آن سا­ل ها در بيرجند ساکن بود-بگذراند و به تحصیل و کار ادامه داد . در آنجا ضمن تحصيل، در يك داروخانه  وپدرش نيز به عنوان سرايدار ،  در باغي كه متعلق به همان دكتر دارو ساز بود  مشغول به كار شدند.

در مدت دو سال كه در نزد دايي خويش بود دوم دبيرستان را بانمرات بسيار خوب به پايان رسانيد در این دوره ،با کمک دايي خويش ،بیشتر با مسائل دینی و مذهبی آشنا شد و پایه های فکری خود را محکم کرد .

با كار در داروخانه وسرايداري وضعيت زندگي آنان روبه بهبود نهاد اما اين وضعيت ديري نپاييد و در حادثه­اي كه منجر به فوت دكتر دارو ساز گرديد  غلام علي وخانواده اش مجبور شدند براي ادامه تحصيلات و زندگي در سال 1349 به شهرستان مشهد مهاجرت نمايند.

در بدو ورود به مشهد ابتدا به محله آبكوه رفته ودر آنجا سكني گزيدند و سپس باتوجه به استخدام مرحوم محمد علي دودمان در يك شركت ساختماني كه مجري پروژه هاي عمراني در مشهد بود به خانه­اي كه توسط همان شركت در اختيار ايشان قرار گرفته بود به عنوان سرايداري نقل مكان كردند .

در مشهد غلامعلي براي بدست آوردن هزينه تحصيلات  به مدت يكسال مجبور به كار در كوره هاي آجر پزي گرديد وسپس به كار بنايي روي آورد و اين حرفه را  نزد استاد حاجي زاده به خوبي فرا گرفت وخود نيز استاد  ماهري شد وبه صورت شبانه تحصيلات خويش را ادامه داد ودر سال تحصيلي 54-55 موفق به اخذ ديپلم طبيعي گرديد.

با توجه به كهولت سن پدرش واز كار افتادگي او، مسئوليت زندگي به دوش غلامعلي افتاد و او نتوانست ادامه تحصيل دهد و براي بدست آوردن هزينه زندگي خويش وخانواده بصورت تمام وقت به كار بنايي پرداخت وباپس اندازي كه از همين راه بدست آورده بود يك قطعه زمين در محله دروي مشهد خريداري كرده وباتلاش خويش پس از اتمام ساخت آن، خانواده را به آن جا منتقل كرد.

غلامعلي باتلاش فراوان كار ميكرد تا برادر وخواهرانش بتوانند باخيال راحت به تحصيلات خود ادامه دهند وهميشه آرزو داشت كه برادر وخواهرانش تمام تلاش وسعي خودرا برفراگرفتن دروس كلاسيك وتعاليم اسلامي بگمارندو براين اساس هميشه خودش الگو يي از يك انسان مومن بود هم براي خانوده وهم براي ساير مردم.

غلامعلي دودمان عشق وعلاقه وافري به ائمه اطهار (عليهماالسلام) به ويژه سيدالشهدا ءحضرت حسين ابن علي(ع) داشت ودر ايام محرم پيوسته در مراسم سوگواري آن حضرت شركت مي كرد.

در محيط كار هيچگاه به كارگراني كه با او كار مي كردند ستم نمي كرد وهميشه بيش از آنچه حق شان بود به آنها حقوق ميداد وهيشه كمي زودتر كار راتعطيل مي كرد تا  آنها بتوانند زودتر به خانه هايشان برسند و قلبي رئوف و مهربان داشت و به نيازمندان كمك ميكرد وهميشه نماز هايش را به موقع به جاي مي آورد واز همه مهمتر اينكه او اهل نماز شب بود.

غلامعلي دودمان از اواخر سال1355در فعاليت هاي انقلابي شركت می كرد ،دركشاكش همين دوران اخير از زندگي شهيد غلامعلی دودمان بود كه آرام آرام حاصل بيش از يك دهه روشنگري و مبارزه و تلاش و زندان و تبعيد حضرت امام (ره) و اصحاب وفادارش، مي رفت تا در قالب نهضتي شگرف و اعجاب بر انگيز يعني انقلاب اسلامي نمودار گردد.

غلامعلی دودمان در آن روزگار جواني پر نشاط، فعال و مذهبي بود، كه لحظه اي آرام و قرار نداشت و در تمامي صحنه هاي انقلاب حضور فعال داشت. زندگي در محله ای متوسط و خاكي «دروی» و حشر و نشر با طبقات محروم جامعه از وي چهره اي فعال، ورزشكاري خاكي و پر جنب و جوش ساخته بود و همين آمادگي هاي جسماني ايشان بود که تاب و توان فوق العاده اي در كوران انقلاب از خود نشان مي داد.

غلامعلی دودمان در آن روزگار با شركت در كلاسها و محافل درسي مسجد پنج تن آل عبا(ع)، از هدايتها و تعاليم روحانیت مبارز بهره هاي فراوان برد. او در محضر شهيد حجه الاسلام هاشمي نژاد نيز حاضر مي شد و ره توشه هاي همين تعاليم را با خود به محيط کار منتقل مي نمود.

در ديماه 1357در يكي از همين تظاهرات كه مقارن پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود و بعدا” به يكشنبه سياه موسوم شد وي به همراه عموم مردم در تظاهرات شركت كرده بود كه توسط نيروهاي،ساواك ستم شاهي مورد اصابت گلوله واقع شد واز ناحيه پاي چپ  مجروح شد. ومدت چهار ماه بر اثر اين جراحت سخت، خانه نشبن مي شود

در ان روز همراه او خيلي از مردم شهيد ومجروح شدند.نيروهاي شاه به مردم اجازه نمي دادند كه به مجروحين كمك شود وانهارا به بيمارستان ببرندتا اينكه تعدادي از جوانان با استفاده از خودرو افرادمجروح واز جمله غلامعلي دودمان را به بيمارستان قائم فعلي انتقال دادند واو به خواست خداوند زنده ماند تادر عرصه هاي ديگر انقلاب شركت نمايد.

با پيروزي انقلاب اسلامی مرحله نويني از زندگيش آغاز شد.غلامعلي ارادت خاصي به حضرت امام داشت  واورا الگوي خود قرارداده بود وهر سخني كه حضرت امام(ره) بيان مي كردند به مثابه  حكمي ميدانست كه بايد اجرا شود وخودش اولين شخصي بود كه  به آن عمل مي كرد .

هنگامي كه امام دستور تاسيس ارتش بيست ميليوني رادادند اوتلاش بسيار انجام داد ودر محله دروي در مسجد پنج تن ال عبا پايگاه بسيج را تشكيل داد واولين فرمانده پايگاه بسيج مسجد پنج تن آل عبا بود وجوانان  مومن وانقلابي را دور هم جمع كرد .

طولی نکشید که با حضور و فعالیت مستمر و خستگی ناپذیر ایشان ، پایگاه بسیج مسجد پنج تن آل عبا (ع ) با اعضاء زیادی از نیروهای فعال ، فعالیت خود را به طور رسمی آغاز نمود

ایشان علاوه بر کار روزانه ، خستگی احساس نمی کرد وهمه شب با نشاط و سر زنده و روحیۀ بالا ، در مسجد و پایگاه حضور می یافت و نماز جماعت مسجد را با حضور بسیجیان پر رونق تر می نمود و پس از نماز اغلب جلساتی را با بسیجیان می گذاشت و توصیه های امام خمینی و هدف از تشکیل بسیج ، فرهنگ بسیجی بودن و خطرات شبیخون فرهنگی دشمن را برای روشن شدن اذهان بسیجیان ، به آگاهی آنان می رساند.

در پایگاه بخش فرهنگی را که از اهمیت ویژه ای برخوردار بود ، فعال نمود . فرهنگ کتابخوانی را ترویج می کرد و بدین منظور کتابخانه مسجد را در طبقه دوم ، راه اندازی کرد و به بهره برداری رساند و کتابهای مفید را که اغلب از شهید مطهری بود ، به هزینۀ خود و سایر خیرین تامین می کرد .

بخش سیاسی عقیدتی پایگاه را نیز به جهت بالا بردن سطح تفکرات سیاسی و عقیدتی بسیجیان ، با استفاده از روحانی فعال پایگاه شهید شیخ محمد یوسف رحیمی و حاج آقا محمد حسین انصاری ، امامان جماعت مسجد نیز پر فروغ تر نمود .

او فرد خوش فکر و آینده نگری بود و به منظور آماده نگهداشتن سطح توان رزمی ، عقیدتی و فرهنگی نیروهای بسیج پایگاه ، برنامه ریزی می کرد و هر چند ماه یکبار آنان را به اردو می برد

شهید غلامعلی دودمان چون خودش کلاسهای رزمی تکواندو می رفت و صاحب مدالها و کمربندهای قابل افتخار ی نیز بود ، از خود مایه می گذاشت و بدین منظور در زیر زمین مسجد که محوطۀ بزرگی بود ، کلاسهای تکواندو را برای بسیجیان تشکیل می داد و شبها برای افزایش روحیه وتوان رزمی و بدنی آنان ، در ساعاتی مشخص کلاس می گذاشت و فنون تکواندو را به مربیگری خودش به بسیجیان آموزش میداد و بعد از آن هر دو نفر بسیجی زیر نظر وی با هم تمرین می کردند که هم باعث افزایش توان رزمی و جسمی آنان میشد و هم اینکه روحیۀ  بانشاطی به آنان دست میداد.

با شروع جنگ تحمیلی با دشمن بعثی عراق ، دور جدیدی از فعالیت پر کار و خستگی ناپذیر شهید دودمان آغاز گردید چرا که تقویت و حفظ روحیۀ بسیجیان ، افزایش و حفظ توان جسمی و رزمی افراد بسیجی ، اعزام آنها به دوره های آموزش نظامی زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز اعزام بسیجیان داوطلب به جبهه های نبرد حق علیه باطل از مسئولیتهای مهم وی بود.

اولین پایگاه و مسجدی که در آن منطقه ، بدستور امام امت (ره ) لبیک گفت و افراد داوطلب بسیجی سریعا آماده و راهی جبهه های نبرد گردیدند ، از پایگاه مسجد پنج تن آل عبا (ع ) بود که تعداد زیادی از افراد بسیجی این پایگاه ، با هم اعزام گردیدند.

از دیگر فعالیتهای شهید غلامعلی دودمان فعالیت او در جمع آوری کمکهای مردمی پشت جبهه و ارسال این کمکها به خط مقدم جبهه بود بگونه ای که همراه با روحانی مسجدو معاونش در اطراف محل با خودرو دور میزد و با بلند گو برای کمک رسانی ، تبلیغ می کرد که کمکهای زیادی از این طریق و نیز از طریق نصب چادرهای ثابت کمک رسانی در محل ، انجام شد که بارها با توجه به فعالیت زیاد شهید دودمان در این زمینه و به لحاظ اهمیت موضوع ، صدا و سیما به مسجد پنج تن آل عبا(ع) آمدند و از میزان کمکهای مردمی به جبهه ، گزارش تصویری تهیه و پخش کردند.

با شروع جنگ تحميلي وي در يكي از پادگانهاي آموزش بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد بعنوان مربي افتخاري وكادر ثابت بسيج مشغول به خدمت شد وسپس اوبعنوان مربي آموزش اعزام به جبهه ،تا خرداد ماه 1361 انجام وظيفه نمود وبعد از آن به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد ودر مهر ماه 1361 عازم جبهه شد ودر آنجا با توجه به روحيه اطاعت‌پذيري و ولايتي، هوش سرشار و چابكي در عملياتها، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بي‌باكي، ساده زيستي و صميميت با نيروها به عنوان فرمانده واحد تخريب تيپ امام جعفر صادق (ع) انتخاب شد واز خود رشادتها­ي فراوان به جاي گذاشت،تا چند روز قبل از شهادتش مسئوليت مذكور را به پايان رسانيد ودر واحد اطلاعات وعمليات تيپ شروع بكار كرد.

شهید دودمان از يك روحيه عالي مذهبي بر خوردار بود وجهان را مكان آزمايش ميدانست،در اكثر نامه هايش خطاب به برادران بسيجي مي نوشت:

“برادران عزبزم اينجا(جايگاه عاشقان) چقدر دوست داشتني است وعاشقانش نيز ديدني ودوست داشتني ،گوئي سرزمين،سرزمين افسانه اي و روياست كه از ديدن ونبودن در آن وتماشاي آن ، بوئيدن آن، آدمي سير نمي شود چه جالب است صبح وشب وروزآن،شبش از روزش ديدنيتر و روزش از شب جالبتر وبا صفائي،اما صفاي آنرا عاشقان خدا حس كرده وارزشش را در شبها،درسنگرهاي كمين وسنگرهاي جلو، با تمام وجود احساس ميكنند چقدر جالب است چراغاني منور خمپاره ها وهواپيما هاي عراقي ودود وانفجار وخيزهاي 1/10 ثانيه اي  واز همه جالب تر اينكه وقتي ما را مشاهده مي كنندوزير گلوله كاليبر مي گيرند و منجي ما كه ما را از آن مهلكه نجات ميدهد، انسان چه شوقي دارد اينها وصف شدني نيست وقابل وصف نيز نمي باشدبايد بود وديد واز نزديك مشاهده كرد.”

آری آنگاه كه روح مشتاق شهید آماده عروج الهى خود ميشود وبناى پياده شدن از مركب جسم خاكى را دارد، چشمان حقيقت بين او باز ميشود وحقايق ناپيدا به چشم سر را مشاهده ميكند، در اين حال كه زمان تنگ ميشود وحركت شدت ميابد شهيد قلم بر ميدارد تا چند خطى را بعنوان نشانه راهى كه آغاز كرده براى آنان كه بدنبال مى آيند بنويسد وشهیدغلامعلی دودمان چه زیبا نوشت:

“اكنون سنگر شما مسجد است و دشمنتان كفر جهاني، شما اگر مسجد را رها كرده دنبال كار خويش برويد يعني ياري نكرديد دين خدا را يعني در موقع عمل كه مي­خواستيد امتحان شويد امتحان خويش را درست نداديد، شما بودنتان در مسجد و خدمتان در آن سنگر ضربه­ي محكمي است بر پيكر كفر جهاني، چون او از همين سنگرهاي داخل كوچه­ها مي­ترسد، از آن سنگرهاست كه اين سنگرهاي خط مقدم پر مي­شود ار آن سنگرهاست كه اين رزمندگان تغذيه مي­شوند، اتكاي رزمندگان در اين جا به همان سنگرهاست، خداي نكرده مبادا خالي شود كه اگر خالي شود منتظر عذاب خداوندي بايد بود، اگر وحدت در آن جا حفظ نشود در اين جا نيز وحدت حفظ نمي­شود اگر آن جا ساخته نشويم اين جا دير است. بايد همان جا خود را ساخت، بايد با ناملايمات در همان جا پنجه نرم كرد، و در همان جا آمادگي پيدا كرد، بايد مبارزه­ي خود را از همان­جا اغاز كزد كه آن­جا بزرگترين سنگرهاست و بايد آن بزرگ­تر را حفظ نمود”.

كلام ماندگار، همان نشانه است تا ما راه را بشناسيم ودر آن قدم گذارده و ادامه دهيم. كلام ماندگار در حقيقت عصاره همه آنچيزهايى است كه در نگاه شهيد حقيقتند واهميت دارند، واعلام آن است كه او براى رسيدن به چه حقيقتى قدم در اين راه نهاده ، پس كلام ماندگار راه وشمه ايى از بسيار است كه مهم تر از آن درنگاه شهيد يافت نمى شود.

“برادارانم، يك روز از اين خانه برون خواهيم شد، در آن سراي ديگر آيا فكرش را كرده ايد كه تلوزيون الهي اعمال ما را نشان خواهد داد و خوشا به حال آنان كه خود را خالص كردند و فقط كارهايشان را به خاطر خدا انجام دادند و او را هميشه مد نظر قرار مي دهند، اگر ما جزء آن گروه نباشيم واي به حالمان، چقدر شرمندگي خواهيم داشت آن روز و ديگر آن روز كار از كار گذشته است بايد الان مهيا كنيم خودمان را، برادرانم خودمان را آماده كنيم و وحدت خودمان را حفظ نموده برادروار دست در دست همديگر در نگهداري سنگرهاي پشت جبهه كه همان مساجد است بكوشيم، و اميدوارم كه اين چنين باشيم، و خدا نگهدار همه تان باشد شما را به خداي بزرگ مي سپارم.”

شهيد دودمان در هنگام حيات خود در اكثر اوقات اين بيتها را زمزمه ميكرد.

   در مسلخ عشق جز نكو را نكشند

گر عاشق صادقي زمردن مهراس

         روبه صفتان زشت خورا نكشند
          مردار بود هر آنكه اورا نكشند

 

شهيد غلامعلي دودمان، با سيماي استوار، رفتار صميمي، عملي بي ادعاكه هاله اي از حجب وحياي توام با وقار و دريائي از مهرباني و شرم در عمق نگاه نگران و معصومانه اش موج ميزد وآن شيفته و فرمان بردار مطلق امام بزرگ و آشناي دردمندان غيور، سرانجام در سحر گاه روز 22/1/1362 درجبهه ابو غريب در عمليات والفجر يك همچون مرغي از قفس تنگ دنيا پر و بال زد و زنجيرهاي دنيوي را پاره كرد و به ميعاد معشوق شتافت، او شمع فروزاني بود كه  با سوختن و در كف نهادن هستي خود با وجودي سرا پا شور وحرارت حسين وار جان داد وراهش را تداوم بخشيد

روحش شاد وراهش پر رهرو باد

***

 

توضیح لینک توضیح لینک توضیح لینک توضیح لینک

توضیح تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *